روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه ای

تاریخ کهن و تمدن غنی سرزمین ایران حکایت یک کتاب و چند فصل مقاله نیست . حکایت گوهر های ارزشمندیست که  از ابتدای تمدن بشریت در این مرز و بوم شکوفا شده و دست به دست و سینه به سینه چرخیده .

چه بسیار بوده اند گنجینه های بی بدیل که ساخته شدند، شعر شدند، اسطوره شدند و برای همشه در آسمان درخشان این سرزمین تابیدند.

یکی از دستاورد های گرانبها ولی ناشناخته، ،فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه ای ست.

مورخان و اندیشمندان زیادی بوده اند که فضایل و فرهنگ غنی ایران را روایت کرده اند همچون هرودت که در نوشته هایش از ایرانیان به عنوان قومی نیرومند نام برده و گفته است :ایرانیان بعد از پنج سالگی به فرزندان خود سه چیز را می آموختند: سواری، تیراندازی و راستی.

از این روست که می توان فهمید ورزش، مروت و  صداقت ریشه در جهان بینی و فرهنگ و سبک زندگی آنها داشته است.

گاهی بد نیست که کمی به عقب برگردیم، به دورانی که مروت و اخلاق، نیرومندی و دستگیری در گود زورخانه با صدای ضرب مرشد طنین انداز می گشت. دورانی که چراغ زورخانه ها روشن بود و قدمگاه راد مردانی ماندگار که همزمان جسم و روحشان را مزین به صفات نیکو، راستی و قدرت می کردند.

شالوده زورخانه و ملزوماتش نه فقط جایگاه بالا بردن توانمندی جسم که کلاس درس اخلاق نیز بود.

در ورودی همیشه کوتاه تر از قد معمول انسان ساخته می شد که هنگام ورود و خروج با حالت تعظیم گذر کنند و افتادگی و ادب رعایت شود.

مرشد، هنرمندی با جایگاه اخلاقی والا که همواره اشعار حماسی  فردوسی را با ضرب و زنگ برای هدایت و همراهی ورزشکاران می نواخت . سنگ ، تخته شنو، میل، کباده از ابزار و وسایل ورزشکاران بود که پشت هر کدام حکایتی از بزرگی و اصالت نهفته است.

از سنت های زیبای فرهنگ زورخانه ای که نوع دوستی، اهمیت و همبستگی مردمی را نشان می دهد گلریزان برای کمک به افرادیست که یا نیاز مالی داشته و یا برای تقدیر و تشکر و قدردانی از مرشد کمک هایی را اهدا می کردند.

یا این حال مدیدیست زورخانه ها کم کم رو به فراموشی سپرده و انگشت شمار شده اند پهلوانان و دلیر مردانی همچو پوریای ولی، سید حسن رزاز و غلامرضا تختی که در اوج قدرت همواره یار مظلومان بوده اند و بذر فداکاری، انصاف و سخاوت را در دل مردمان می کاشتند.

از همین روست که رودکی پدر شعر فارسی ، فضایل انسان واقعی و وارسته را اینگونه بیان می کند …

گر بر سر نفس خود امیری مردی

گـر بر دگری خرده نگیری مردی

مـردی نبـود فتـاده را پــای زدن

گـر دسـت فتـاده گیـری مـردی